محدثه فردی _ دنیای حاضر عصر ارتباطات است و بازیگران اصلی اما گمنام این عصر در پی وقایع و حوادث، بهرسم وجدان و شرافت قلمبهدست میگیرند تا روایتگر انسانیت باشند و تبیینگر حقایق! بماند آنان که برای نان دستبهقلم میشوند و صداقت را به نام میفروشند که هیچ! ملاکمان نیست، هرچه میگوییم از با انصافان عرصه رسانه است و از شرافت گزیدگان عرصه حقیقتطلبی!
بازیگرانِ امروز گیلان غیور ما نیز در این عصر پرتلاطم رسانهای حضور پرمعنا و قهرمانهای دارند و بیمحابا پای در میدان نبرد گذاشتند بیآنکه آرامش خاطری برای خود بیندیشند، شجاعانه برای خلق روایت، رَدای نمایندگی مردم در کنار مسؤولین را برای خود آذین دادند و به نداشتههای شغلی ازجمله رفاه، بیمه مکفی، امنیت شغلی و آینده کاری نمیاندیشند و برای رساندن صدای مردم به مسئولین میدانداری میکنند و واقعبینانه قلم میزنند تا گرهگشایی کنند و سنگهای سخت را از پیش پای مردمان غیور این دیار بردارند.
حرفه سخت اما شیرین و پرماجرای خبرنگاری منجر به این شده تا خبرنگاران اولویت خود را رفع مشکل مردم بدانند تا نداشتههای شغلی خود! اما این ازخودگذشتگی آیا مجوز بیتوجهی مسؤولین را صادر میکند؟! بهراستی سهم خبرنگاران و اهالی رسانه از متولیان این حرفه در استان و کشور چیست؟! خبرنگاران همواره بازوان اصلی مسؤولین در انعکاس عملکردها و مرجع محکم مردم برای درخواست از مسئولین بوده و هستند اما انگار در این بازو و مرجع بودنها، سهم همیشگی آنان گمنامی و بیمهری است! آیا وقت آن نرسیده تا مسؤولین و متولیان رسانهای استان آستینهای همت را بالا بزنند و اصحاب رسانهای را که سالها در کوچهپسکوچههای شهر و روستا، احصاگر دردها بودند و بارها درمانگر مشکلات، به نقشآفرینی در عرصه اجرا و مدیریت دعوت کنند؟! مگر نه این است که رسانه پیشانی عملکرد ادارات و سازمانهاست پس چرا بهعنوان متخصص در امر رسانه نباید بهعنوان مسئولین روابط عمومی یا مشاورین مدیران دعوت به کار شوند و اندوخته سالها فعالیت میدانی خود را به اجرا بگذارند؟!
بهراستی اصحاب رسانه نباید حقی برای نقشآفرینی در مسند اجرا، مدیریت و سهمی در انتصابات داشته باشند؟!
آری! اینان هم تخصص دارند هم سابقه و تنها نداشتهیشان «ردیف حقوق دولتی» است که منجر شده تا آنان محکوم شوند به نادیده گرفته شدن و توانایی و مهارتشان به جرم نداشتن ردیف حقوقی وعدم توجه متولیان رسانه به مهارتها و تواناییشان باعث شده تا سالهای سال بدون امنیت شغلی و حقوق مکفی قلم بزنند و نادیده گرفته شوند.
رسانهایها گلهمندند! از نامهربانیها و نادیده گرفته شدنها، هرچند بنا به رسالت خبری و شرافت انسانی پای گلهمندی را به حرفه خود باز نمیکنند و با همان وجدان شریف انسانی واسطه میشوند تا گرهگشایی کنند اما این بار قلمها را واسطه میکنیم تا متولیان امر و آنانی که باید گوش شنوایی از دردهای اهالی رسانه داشته باشند، بشنوند و گرهگشایی کنند از درد نهفتهای که سالهاست بغض گلو و اشک چشم شده تا با همان نگاه جهادی این بار نفس تازهای بر پیکر خسته اما مقتدر اهالی رسانه بدمند و جان دوباره هدیه کنند تا بعدازآن، بیدغدغه از درها فریاد بزنند و از عملکردها و خدمات مسؤولین برای مردم بگویند و «قسم به قلم!» که واسطه کردیم برای درمان دردهای فرهیختگانی که در سایه بیمهر در حال احتضارند!